پس از این که حضرت ویژگى هاى شیعیان واقعى را برشمردند، ابن جندب از جا و مکان این گونه افراد سؤال مى کند. حضرت در پاسخ، با اشاره به آیه اى از قرآن، محل زندگى آنان را بالاى کوه ها و اطراف شهرها بیان مى کنند: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِداکَ فَاَیْنَ اَطْلُبُهُم؟ قال(علیه السلام): عَلى رؤوسِ الجِبالِ و اطرافِ المُدُنِ و اذا دَخَلْتَ مدینَةً فَسِلْ عَمَّنْ لایُجاوِرُهُمْ و لایُجاوِرونَهُ فَذلِکَ مُؤْمِنٌ کما قال اللّهُ "وَجاءَ مِن أَقْصَى الْمَدینَةِ رَجُلٌ یَسْعى" واللّهِ لَقَدْ کان حَبیبُ النَّجَّار وَحْدَهُ.
حضرت در زمانى این سخنان را بیان مى فرمایند که حکومت نسبت به اهل بیت(علیهم السلام)و شیعیان، سخت گیرى هاى شدیدى روا مى داشت. خصوصاً در زمان بنى مروان، شیعیان سخت تحت فشار قرار داشتند; گاهى به اتهام تشیع، افراد را زندانى مى کردند، شکنجه مى دادند و حتى به طرز فجیعى به قتل مى رساندند. همین امر موجب شده بود تا شیعیان غالباً از حجاز به سایر مناطق، از جمله ایران مهاجرت نمایند. یکى از دلایل وجود مقبره امام زاده ها در مناطق کوهستانى و خصوصاً در شمال ایران، همین مسأله است. زیرا آنان براى در امان ماندن از ایادى حکومت، به گوشه و کنار شهرها و بالاى کوه ها پناه مى بردند. در چنین شرایطى است که حضرت به ابن جندب مى فرمایند: توقع نداشته باش شیعیان ما را فوج فوج در شهرها و در میان عموم مردم ببینى; اگر خواستى آنها را بیابى، دقت کن چه کسانى هستند که با مردم عادى رفاقت و معاشرت ندارند، نه آنان با مردم انس مى گیرند و نه مردم با آنان، از این طریق مى توانى شیعیان ما را پیدا کنى. سپس حضرت مى فرمایند: مَثَل شیعیان ما در بین مردم، مَثَل حبیب نجار در انطاکیه است.
خداى متعال در سوره «یس»، پیامبر(صلى الله علیه وآله) را مورد خطاب قرار داده و از وى مى خواهد براى مردمى که هنوز ایمان نیاورده اند، از شهرى ـ که در روایات به انطاکیه معرّفى شده است ـ مَثَل بزند که مردمانش على رغم دعوت پیامبران سه گانه (که از طرف خداوند براى هدایت آنان، به آن جا رفته بودند) هم چنان از ایمان آوردن و پذیرش حق سر باز مى زدند: إِذْ أَرْسَلْنا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِث فَقالُوا إِنّا إِلَیْکُمْ مُرْسَلُونَ;1 نخست دو تن از رسولان را فرستادیم، چون تکذیب کردند، رسول سومى براى مدد و نصرت مأمور کردیم تا همه گفتند ما (از جانب خدا) به رسالت (براى هدایت) شما آمده ایم. مردم آن شهر نه تنها به پیامبران الهى ایمان نیاوردند، بلکه آنان را به قتل نیز تهدید کردند. در چنین شرایطى بود که حبیب نجار براى حمایت پیامبران الهى، از دورترین نقطه شهر، نزد آنان آمد: وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعى قالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ;2 و (در این گفت و گوها بودند) مردى (حبیب نام) شتابان از دورترین نقاط شهر فرا رسید و گفت اى مردم (از من بشنوید و) رسولان خدا را پیروى کنید. حبیب نجار در گوشه اى از شـهر، تنـها و دور از اجـتماع زندگى مى کرد; زیرا با آن مردم سنخیتى نداشت. پس از این که وى آن قوم را به پیـروى از رسولان خدا دعـوت کرد، مـورد آزار و اذیت مردم قرار گرفت و به دست آنان کشته شد.
1. یس (36)، 14.
2. همان، 20.